مدح و مرثیه حضرت زینب در اسارت
سبــز است بـاغ آینــه از بــاغبــانیات گــل کرد شوق عـاطفه از مهربانیات از بس که خار خاطره بر پای تو نشست چــشم کسی نـدیــد گــل شــادمــانیات حتی در آن نمــاز شبی که نشستـه بود پـیــدا نـشـد تـشـهّـدی از نــاتــوانـیات آنجا که روز کـوفه ز رزم تو شام بود شوق حماسه میچکد از خطبه خوانیات آری شکـست فـرق یـزیـد و یـزیـدیان از خطبـه های حیدری و جان فشانیات با آن سری که در طبق آمد، شبی بگو لبــریــز بــوسه بــاد لب خیــزرانیات عمر سه ساله صبر دل از لاله میگرفت آتــش نــمیزنـیــم به داغ نـهــانــیات |